سالهای سال بود که درونم آتشی میسوخت
آتشی که نه دل ِ خاموشی داشت و نه توان ِ گُر گرفتن
روزی
نسیمی از کنارم عبور کرد
خاکسترم را کنار زد
شعله هایم بزرگ شد
رشد کرد...
گرم شدم و گرم کردم...
نسیم ، طوفان شد
شعله هایم را کوبید
و بعد
این آتش ِ بی قرار ِ درونم را گذاشت و رفت...
حالا
من مانده ام و خاطره ای گرم
من مانده ام و آتشی که میسوزاندم...ذره ذره...
و این روزها
آتشی درونم را می سوزاند که نه گرم است و نه زندگی بخش...
و سرکش شده
و بی قرار ِ سوزاندن است
و ...
+
تاریخ جمعه 93/5/10ساعت 11:6 صبح نویسنده تسنیم
|
نظر